سونوی سه بعدی
گل پسر قشنگم قرار بود 12 آذر بریم برای ملاقاتت واسه سه بعدی اما پنج شنبه 2 آذر 91 که خونه مادر جونی مراسم حلیم بود از سونوگرافی زنگ زدن و گفتن زودتر بیایین من و بابایی هم زودی آماده شدیم اومدیم پیشت نیم ساعتی نشستیم تا نوبتمون بشه بعد از کلی انتظار نوبت ما شد با بابایی رفتیم پیش آقای دکتر خیلی مهربون و آروم بود و هر جایی از بدنت رو نشون میداد من قربون صدقه میرفتم حتی شومبول نازت رو هم نشونمون داد اما صداش خیلی آروم بود بابایی بعد از تموم شدن کار آقای دکتر گفت دختره یا پسره؟ آقای دکتر هم گفت ماشاله من که نشونتون دادم منم کلی خندیدم اخه حواس بابایی پیش موبایلش بود قرار بود برهمامانش اینا رو برا مراسم بیا...
نویسنده :
فریبا
15:47